دست‌نویس

.

توی دنیاهای موازی، درست اون نیمه شبی که لورکا رو‌ برای حکم تیر به کشت‌زاری خالی از سکنه در نزدیکی گرادنا می‌برن، لابد این تیکه از شعر‌ جاری بر لب‌های لورکا بودم که یک دم نگاهش رو از آسمون، از رُخ ماه نمی‌گرفت:

"‏نامَش را شَبی تار بر زبان می‌آورم

ستارگان برای سرکشیدن ماه طلوع می‌کنند 

و سایه‌های مُبهم می‌خسبند"

  • مه‍ شید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی